تا حالا براتون پیش امده یکی رو تا اندازه ای دوست داشته باشین که نخواین ببینینش تا اندازهای بهش علاقه داشته باشین که به خاطرترس از تلخی لحظه جدایی هیچ موقع به وصالش نرسین
به اندازهای نسبت بهش علاقه مند باشین که از ترس شنیدن نه ازش جرعت نکنین بهش بگین که دوستش دارین به صورت کلی عاشقش باشیناما خودش ندونه
شما چی کار میکردین؟
اگه یکی رو دوست داشته باشین بهش بگین که چقدر بهش علاقه داریناون هم بفهمه که واقعا دوستش دارین بعدش حتی به خودش زحمت نده و بهتون نگه که ازتون متنفره یا اصلا دوستون نداره نمیدونم شاید من اشتباه میکنم ولی خوب نه جواب پیامهاتون رو بده نه جواب تلفناتون رو بده باهاش هم هر موقع حرف بزنید نه بگه بهم زنگ بزن نه بگه نزن در کل سر دو راهی شک و تردید قرارتون بده چی کار میکنید؟؟
نوشته های دیگران()